نامه های سرگشاده به یک حسن!

خیلی خطرناکه حسن!

نامه های سرگشاده به یک حسن!

خیلی خطرناکه حسن!

صد سال تنهایی


بازهم تنهایی لعنتی !

اه ... انگار مثل بختک به جونم افتاده ول کنم نیست

حس میکنم دارم توش غرق میشم . انگار که توی همین فضای سیاه بالای سرم دارم دست وپا میزنم . هر چی بشتر ازش فرار میکنم بیشتر میکِشتَم سمت خودش .اینجا به جز دوری چیزی به من نزدیک نیست . ای کاش پیش دوستام بودم . دلم واسه آروین تنگ شده . دلم واسه ممد تنگ شده . ممد با یه دنیای دیگه ای که توی دلش داره و فکر نکنم هیچ وقت به هچکس در موردش چیزی بگه . یادش بخیر پارسال اینجا پیشم بودن . موهای آشفته ممد بود و یه دنیا حرف نگفته آروین . آروین هم همینطوره کلی چیز میز تو دلش قایم کرده .

حالم بده

امشب نمیتونستم تو خونه بشینم . ساعت 11 بود . سوار موتور شدم انقدر گاز دادم که اشک از چشام در اومد . نمیدونستم به خاطر باده که داره تو چشام میره یا اشک واسه چیزه دیگست . بعد از مدت ها یه نخ سیگار برگ با طعم کنیاک گرفتم و رو موتور کشیدم . آروم آروم سوخت  . سوخت و سوخت وسوخت تا تموم شد . مثل بقیشون ،،، مثل خودم . دارم تموم میشم ... اولین بار سوم راهنمایی بودم که سیگار کشیدم ... خونه مادربزرگم بودم.

رفته بود روضه . رفتم سر کوچه ، سوپر مارکت ،گفتم یه نخ سیگار بده . گفت چی بدم  . نمیدونستم یه نگاه به سیگارهای پشت سرش کردم ، گفتم پین . اومدم خونه . دستام میلرزید ...

مثل تموم اولین های عمرم .

اولین روز مدرسه

اولین امتحان

اولین موتور سواری

اولین ماشن سواری

اولین بوسه

اولین س-ک-س

اولین عشق

اه که چه طعم گهی داشت ... سیگارو میگم


ای کاش پیش ممد و آروین بودم ...