بازهم تنهایی لعنتی !
اه ... انگار مثل بختک به جونم افتاده ول کنم نیست
حس میکنم دارم توش غرق میشم . انگار که توی همین فضای سیاه بالای سرم دارم دست وپا میزنم . هر چی بشتر ازش فرار میکنم بیشتر میکِشتَم سمت خودش .اینجا به جز دوری چیزی به من نزدیک نیست . ای کاش پیش دوستام بودم . دلم واسه آروین تنگ شده . دلم واسه ممد تنگ شده . ممد با یه دنیای دیگه ای که توی دلش داره و فکر نکنم هیچ وقت به هچکس در موردش چیزی بگه . یادش بخیر پارسال اینجا پیشم بودن . موهای آشفته ممد بود و یه دنیا حرف نگفته آروین . آروین هم همینطوره کلی چیز میز تو دلش قایم کرده .
حالم بده
امشب نمیتونستم تو خونه بشینم . ساعت 11 بود . سوار موتور شدم انقدر گاز دادم که اشک از چشام در اومد . نمیدونستم به خاطر باده که داره تو چشام میره یا اشک واسه چیزه دیگست . بعد از مدت ها یه نخ سیگار برگ با طعم کنیاک گرفتم و رو موتور کشیدم . آروم آروم سوخت . سوخت و سوخت وسوخت تا تموم شد . مثل بقیشون ،،، مثل خودم . دارم تموم میشم ... اولین بار سوم راهنمایی بودم که سیگار کشیدم ... خونه مادربزرگم بودم.
رفته بود روضه . رفتم سر کوچه ، سوپر مارکت ،گفتم یه نخ سیگار بده . گفت چی بدم . نمیدونستم یه نگاه به سیگارهای پشت سرش کردم ، گفتم پین . اومدم خونه . دستام میلرزید ...
مثل تموم اولین های عمرم .
اولین روز مدرسه
اولین امتحان
اولین موتور سواری
اولین ماشن سواری
اولین بوسه
اولین س-ک-س
اولین عشق
اه که چه طعم گهی داشت ... سیگارو میگم
ای کاش پیش ممد و آروین بودم ...